نكند اين خواهر خودتان است؟
به نقل از مقاله «من كه باشم كه بر آن خاطر عاطر گذرم-محمد اقبال»

بعد از حمله 6 و 7 مرداد 1388، كه ماماچه پليدك (عاطفه اقبال) و ابوابجمعي در پوش دلسوزي براي خانواده و پيگيري وضعيت سلامتي «برادر بزرگ و فرزند اول خانواده» يعني اين حقير، يك بسيج تبليغاتي را به راه انداختند. من در حالي كه جسم و روح خود و يارانم مجروح و خونين از تير كين و نامردمي دشمن ضد بشر بود و شهيدان بي غسل و كفن و 36 گروگاني كه معلوم نبود چه بر سرشان خواهد آمد، وارد جنگي ناخواسته شدم، چكنم؟، مرزي كه خميني رسم كرد از وسط بسياري از خانواده ها از جمله خانواده من گذشته بود، جنگ من نبود، بخشي از نبرد يك مقاومت سراپا خون با رژيم ددمنش حاكم بر ميهنمان كه تا روز سرنگوني اين رژيم ادامه خواهد داشت.
از همان روز سايتهاي وزارت اطلاعات پر شد از به اصطلاح مقالات عليه من كه تا امروز هم ادامه دارد،