يا حسين شهيد – از صفحه خانم شعله پاکروان

يا حسين شهيد

از صفحه خانم شعله پاکروان

مادرم امروز مجلسی آراسته بود به مناسبت اول محرم . بانوان قران خوان آمده بودند . ختم قران کردند در سکوت . هر کس یک جزء قران خواند و ثوابش را به امام حسین و صالحان و رفتگان از دنیا بخصوص ریحانه اهدا کردند . مادرم شعری خواند و گریست و فغان کرد از دوری نوه بزرگش . از مردمی که بعد از ظهر عاشورا ، گفتند حسین خارجی ست . از تبلیغاتی که یک حکومت انجام میدهد برای وارونه جلوه دادن حقایق .

من نیز چند کلامی گفتم . از کسانی که بعد از اعدام ریحانه شناختم . از زنانی که زخم اعدام فرزندان دلبندشان را بر دل دارند .از جوانانی که غریبانه اعدام شدند و اکنون بعد از 28 سال هنوز خونشان میجوشد . از مرحوم منتظری و عکس العملهای افراد دخیل در اعدامها . از لشگر ذخیره اعدام که مثل گروگان در زندانها به سر میبرند و در بزنگاه های اجتماعی ، گروه گروه به مسلخ میروند . از مصطفای شهناز و امیر ارشد شهین و شهرام حوری فرجزاده . از شهرام احمدی و 25 همراهش در مسیر چوبه دار . از فرزندان خردسال بازمانده اعدام . از زن و شوهرانی که با هم اعدام میشوند و فرزندانشان به امان خدا رها میشوند تا همچنان خوراک ماشین اعدام مهیا باشد . از آه سینه سوز مادران و اشکهای نیمه شب . از دستهایی که حیا نمیکنند و در جیب مردم فرو رفته . از اختلاسگران هزار هزار میلیاردی که در بزمهایشان رقص خون میکنند . خون جوانانی که پدران و مادرانشان با خون دل بزرگ کرده اند به زمین میریزند و خود را خدا میدانند . از اشرافیتی که گریبان اصحاب قدرت را گرفته و فرعون وار بر سریر خون نشسته اند . از همدستان مرتضی سربندی که بی قلاده اند و آزادانه در کمین دختران معصوم . از معاویه و قرآن های بر سر نیزه . از ریحان هم گفتم . از ملاقات آخری که با ریحان داشتیم . از آرامشی که عصر جمعه 2 آبان 93 در وجود دختری دیدم که آگاهانه پای چوبه دار رفت . از دل بیقرارم در روزها و شبهای اخیر . 

تازه دانستم در میان همین بانوان ، زخمهای پنهان بسیاری وجود دارد که با دستان آلوده ی مردان سیاه روی پرقدرت بر جان برادرانشان نشسته . یکی از بانوان نیز با برادر سربندی نسبتی داشت و گفت آنچه شنیده بود .

در دلم گفتم : زخم دلتان افزون باد با داغی که بر دل عدالت گذاشتید . هر چند بیش از شما ، اشباح پشت سرتان را مقصر میدانم اما روزهایتان تیره تر از شبهای پر آه من باد . خون ریحان ، گریبان تک تکتان را چاک دهد چنان که چون من به فغان آیید و با صدای بلند بگویید در باره دستهای آلوده و پنهان .

اول محرم برای مادرم و دوستان قرآن خوانش یادآور روزهای تلخ سوم و چهارم آبان است که مرا در وداع با ریحانم همراهی کرده اند . با اینکه گاهی خیال میکنم آن روزهای سخت بخشی از کابوسی است که به جان زنان زیادی چنگ میزند .

 

@reyhanejabbari

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s