آقای عاملی معلم ادبیاتمان بود. یک مصدقی تمام عیار که این را از هیچکس هم پوشیده نمی داشت. من تمام شش سال دوره متوسطه آن موقع را در دبیرستان علم و هنر واقع در یکی از کوچه های میدان شاهپور تهران گذراندم. کلاس ششم متوسطه، ما که رشته مان ریاضی بود دیگر درس ادبیات نداشتیم اما آقای عاملی رابطه اش را هنوز با برخی شاگردانش از جمله من حفظ کرده بود. وقتی زنگ آخر خورد آقای عاملی دم در دبیرستان ایستاده بود و منتظر ما چند تا «دوستش». جمع که شدیم گفت: «تختی را کشتند… شاه تختی را کشت» و در حالی که می گریست رفت و ما از چند و چون قضیه بی اطلاع ماندیم.